#پانزده_سال_کابوس_پارت_22

سناتور:از همه بچه ها متنفرم همشون نفرت انگیزو دردسر سازن .

تمام عصبانیتمو تو دستام جمع کردمو رفتم پیش سناتور چنان سیلی محکمی بهش زدم که یه متر پرت شد اونور ...یقشو گرفتمو گفتم: احمق عوضی به خاطر حماقت تو احتمالا اون بچه باید تاآخدعمرش کابوس ببینه ! چیه دیدی زندم تعجب کردی آره من تا تورو نکشم خودم نمیمیرم

لئون اومد جلومو گرفت

لئون:جیل بسه آروم باش ولش کن !

منو بزور ازش جدا کرد و کشید کنار

لئون:چرا سناتور باید از مردن تو خوشحال بشه ؟

اوفففففف! حالا کی جواب اینو بده تلفنش زنگ خورد ! خداروشکر که این تلفنش نجاتم داد خیلی به موقع بود !

لئون یه گوشه ای رفت و جواب داد

لئون: هانی گن چی شد اطلاعات بدست آوردی؟

هانی گن: نه هنوز نونستم چیزی بدست بیارم متاسفم بازم تلاش خودمو میکنم

لئون:ایرادی نداره هرخبری بدست آوردی خبرم کن فعلا!

نمیدونم شک کردن به این دختره لازمه یانه رفتم به طرف جیل ... وای دوباره با سناتور بحثش شده


romangram.com | @romangram_com