#پانزده_سال_کابوس_پارت_21
رانی از ترس بهم چسبیده بود و سه زامبی به طرف ما داشتن می اومدن حالا من به جهنم رانی هم پیشم بود سناتور دیگه به آرزوش رسیده خودمو مرده میدیدم .
لئون: جیل بیا اسلحه رو بگیر !
لئون اسلحه رو به سمتم پرتاب کرد و منم سریع اسلحه رو گرفتمو هر سه تاشونو کشتم .
جیل:رانی عزیزم حالت خوبه ؟
رانی: خاله!!!
محکم منو بغل کرد بیچاره این بچه چقدر زجر کشید با کمک لئون بالا اومدم رانی هم پرید تو بغل کلر.
لئون: حالت خوبه؟
جیل: آره مرسی بیا اینم اسلحه ات ببخشید خودمم باورم شده که واقعا یه دستو پاچلفتیم !
لئون:ساتور کدوم گوری رفت اه... همش مایه دردسره!
کلر:اونو ولش کن ترسید یه وقت بمیره فرار کرد خیله خوب راهم که باز شده بهتره بریم !
همون موقع از فرودگاه زدیم بیرون سربازا مارو به مرکز بهداشت بردن تا برای احتیاط واکسینه بشیم سناتورو دیدم که بایه لیوان چایی ویه پتو دورش اونجا وایساده بود حتما منو ببینه تعجب میکنه به خیالش الان باید میمردم .
عوضی بی همه چیز ...رانی دیدم که بادیدن خالش رفت به طرفش ولی سربازا اجازه نمیدادن ... کلر رفت پیش رانی تا آرومش کنه .
romangram.com | @romangram_com