#پانزده_سال_کابوس_پارت_146

لئون:آلبرت همون جا بمون دیگه راه فرار نداری انقدر تقلا نکن !

آلبرت:از کجا انقدر مطمئنی؟

با بهت به بالگرد مایکل نگاه کردم که به سمت آلبرت حرکت کرد آلبرت سوار هلی کوپتر شد بالبخند چندشی از ما دور شد!

ایدا خواست بهش شلیک کنه که دستشو گرفتم!

لئون:فایداه ایی نداره فکر نمیکردم مایکل از ما نباشه دیگه کم کم دارم به خودمم شک میکنم که آدم درستی باشم!...,توکه صدمه ندیدی!

ایدا:مگه میشه تو باهام باشیو من صدمه ببینم!... نامردی عوضی...ببین چه جوری ازشون رکب خوردیما! راستی لئون.. مگه قرار نبود وسلر و کرازر بیان سرقرار پس چرا نیومدن؟

لئون:شایدام تا الان اومدن زودباش باید بریم ببینیم سر افرادم چی اومده!

باسرعت نور خودمونو به کلیسای اصلی رسوندیم با خوشحالی دیدم افرادم صدمه ندیدن تازه کرازرو وسلرو هم دستگیر کردن!

ایدا:عالی شد عدضش این دوتا لندهورو گرفتیم!

کرازر:ایدا!!!!! لعنتی مگه دستم بهت نرسه بالاخره تنها که گیرت میارم!

لئون:ببرینشون اگه دیدید زیادی ور میزنن دهناشونم ببندین!

....


romangram.com | @romangram_com