#پانزده_سال_کابوس_پارت_142
اینم کل حقیقت حالا فهمیدی جناب کاراگاه بزار برم اگه نزاری باهاش قرار بزارم اونوقت کشتنم بدستش حتمیه!
لئون:میخوای بهش چی بگی؟
ایدا:میخوام به جای ویروسا بهش یه چیز دیگه بدم ...اگه بخوای میتونی کمکم کنی ولی من باید شرشو از سرم بکنم!
لئون:باشه کمکت میکنم ولی چی میخوای جای ویروس بهش بدی؟ تازه بعدش که بفهمه زنده ات نمیزاره
من نگرانتم دیوونه! چرا قبلش باهام مشورت نکردی !
ایدا:چه مشورتی لئون هان؟ چه مشورتی وقتی از کارم اخراج شدم همه پشتشونو بهم کردن حتی تو!
لئون:لعنتی چرا فکر میکنی من ولت کردم همیشه حواسم بهت بود خودت خبر نداشتی !
ایدا:گیریم که راست میگی ولی من تا خرخره تو باتلاق فرو رفتم توهم خودتو قاطی این بازی نکنی بهتره
کریس دنبالمه وسلر ,کرازر,آلبرت همه میخوان منو بکشن آخه هرکسی یه ظرفیتی داره دیگه خسته شدم هیچکس حرفامو باور نمیکنه هیچکس! نه تو نه دیگران چه توقعی از من داری!هان؟
این آخری ها گریم گرفته بود اولین بار بود که بعد از مرگ پدرمادرم گریه ام میگرفت لئون هم محکم بغلم کرد!
لئون:آروم باش عزیزم نگران نباش همه چی درس میشه باشه؟.....نگفتی....باشه؟
فقط سرمو تکون دادم....
romangram.com | @romangram_com