رمان سکانس عاشقانه

نوشته: ناشناس

این رمان در مورد یه دختر نوجوون به اسم بهاره که از سره علاقه ی زیادش به یه بازیگر به اسم‌امیرعلی اونو پیدا میکنه و بهش ابراز علاقه میکنه و چیزی‌جز‌ تحقیر و حقارت نصیبش نمیشه.حالا ۱۰سال گذشته و بهار یه دکتر موفقه که سر و کله ی امیرعلی پیدا میشه که دنبال یه دکتر خیلی خوب برای درمان سرطان مادرش می گرده و بهار و پیدا میکنه و... جلد دوم در حال تایپ... #عاشقانه #غمگین #جدید پایان خوش

مطالعه
آدم میشوم اگر تو حوای من باشی

ین رمان در مورد دختری به اسم حوا است که در نوجوانی مورد آزارو اذیت عشقش قرار میگیره و به شدت از این واقعه ضربه میخوره و سعی میکنه دوباره زندگیشو از سر شروع کنه که با ورود آزاد آدین زندگیش دستخوش دچار تغییرات زیادی میشه... #عاشقانه #غمگین #انتقامی #جدید

عشق مخفی

دختري از جنس پاكي ولي گستاخ ، پسري سخت ولي مرد، كه تو يه داستان پيچيده و پليسي گير هم ميفتن …. پسري به اسم ايليا كه براي ماموريتش مجبوره كه راننده يه خلافكار باشه ….خلافكاري كه دختري به اسم ادرينا داره و…

نیش

از رادیو مناجات سوزناک حضرت علی پخش می شد . قلب شکسته ام بی تابش بود .باز این دل … امان از این دل … محمد طعنه زد:تعارف نداریم ،گریه کن…(تلخ تر نیش زد)گریه کن براش …سبک میشی ! لبخند تلخی زدم ،به صفحات کتاب زل زدم و خواندم هیچ گاه کسی را دوست نداشته باش چون دوست داشتن اسارت است و اسارت انسان را به جنون می کشاند . هر گاه کسی را دوست داشتی رهایش کن ، اگر به سویت بازنگشت بدان که از اول هم مال تو نبوده است . پایان خوش

شیرین

من ارمین پژوهش ام حدود شش هفت سال پیش همراه پسر خالم بابک ستوده برای ادامه تحصیل به خارج از کشور اومدیم،تواین مدت دوتایی توی یه اپارتمان شیک زندگی میکنیم،از نظر…. #عاشقانه #غمگین پایان تلخ

آخته

دخترک دستان خسته و بی‌رمق‌اش را به سوی ویولن کشاند. انگشتان نحیف‌اش با میلی وافر در پی نواختن بودند! ارشه را همچون تیغ تیز زندگی بر تن زخمی ویولن نواخت؛ آوایی تلخ از همدردی آن دو برخاست، آوایی از آرزو‌های محال دخترک، از زندگی برباد رفته‌اش، از عشق جانسوزاش… #آخته #عاشقانه #اجتماعی #ثراژدی

نه دیگر نمی بخشم

درمورد دختریه به اسم شراره که بعداز به دنیا اومدنش یه روز خوش ندیده و مورد اذیت و آزار پدروبرادرخواهرش شده یعنی کلفتشون شده و کاراشونو میکنه تااینکه خواهرش به شوهرش خیانت میکنه و شوهره هم که اسمش آرشه میخواست زنشو سنگسار کنه که همشون فرارمیکنن و خونه شونو میفروشن وشراره رو تنها ول میکنن وآرش به جای زنش از خواهرش انتقامشو میگیره با شراره ازدواج کرده و بهش تجاوز میکنه و خلاصه حسابی اذیتش میکنه تا اینکه کم کم عاشق هم میشن و... نه دیگر نمیبخشم

وانیا ملکه خواب ها (جلد اول)

اسم دختر رمان ابتدا آنیا هست و بعد از اتفاقاتی که قراره بیفته به وانیا تغییر میکنه… داستان از اونجایی شروع میشه که آنیا،دختر افسانه ای ما خواب میبینه،اما خوابای اون معمولی نیستن!خوابای وانیا میشن آینده،میشن واقعیت…وانیا ما یک شب میخوابه ولی ایندفعه خواب عجیب غریبی میبینه و زندگیش میشه افسانه و داستان توی کتابا،پرت میشه تو یک سرزمین عجیب که پر از ماجرا های عجیب تره و همه چیزش تغییر میکنه از اسمش بگیر تا شیوه زندگیش حالا این دختر باید اونجا چیکار کنه؟ چرا به اون سرزمین رفته؟ چطوری رفته؟ چه اتفاقایی براش میفته؟ چه ماموریت هایی داره؟ واقعیت چیه؟ اون کیه؟ چه قدرتی داره؟ چه کسانی رو میبینه؟ چه حسایی پیدا میکنه؟

وانیا ملکه خواب ها (جلد دوم)

در پايان جلد اول رمان وانيا دچار فراموشي شد و در اين جلد فراموشيش مشکل بزرگيه…سيترا براي انتقام آذر و جنگ آماده مي شه و با توجه به فراموشي وانيا و قطع شدن رابطش با دنياي خواب ها اين يه فاجعه اس! در اين جلد اتفاقات زيادي مي افتد و اميدوارم از خوندنشون لذت ببريد.

آی سی یو

داستان در مورد دختریه به اسم نگار. نگار توی بیمارستان به عنوان پرستار مشغول به کاره. برای بیمارهای زیادی پرستاری کرده؛ اما ناخواسته یکی از بیمارها واسه‌ش مهم میشه و کم کم اون بیمار در حالت بیهوشی نقش پررنگی رو در زندگی این دختر می‌گیره. نگار با دل و جون به او رسیدگی می‌کنه؛ اما اتفاقات بعد از اون ذهن نگار رو آشفته کرده. این‌که رسیدن به اون شخصی که بین مرگ و زندگی هست، امکان پذیره یا نه؟ اون شخص کیه؟ چه‌جوره؟ اصلا چی میشه؟ تا این‌که با به هوش اومدن پسر، صفحه‌ی جدید از زندگی نگار باز میشه و این بود آغاز عشق آتشین نگار؛ اما واقعا این عشق، یک طرفه باقی می‌مونه؟

جورچین

مه‌گل درست شب عقدکنانش، زمانی که منتظر آرتا در آرایشگاه به انتظارش نشسته است، ناغافل متوجه می‌شود که آرتا، در بُهت همه مراسم را ترک کرده و شبانه از ایران خارج می‌شود. ضربه سختی به نوجوانی و غرورش به واسطه عمل ِ آرتا به مه‌گل نازدانه وارد می‌شود، اما مگر شکستن ِ دل و چینی‌بند زدن‌ دل تک دختر هرمزخان نیک‌زاد آسان است…؟ هیچکس از پشت معمای فرار آرتا باخبر نیست و همه مه‌گل را مقصر اصلی این فرار می‌دانند… الا شخص آرتا که او هم با به صدا در آمدن ناقوس دشمنان‌اش، بعد ِ چندسال به ایران به ناچار باز می‌گردد… این درصورتی‌ست که مه‌گل دختری بسیار زیبا و لوند شده‌ است و ورزشکار موفق که در نگاه اول، همه را مغلوب متانت و وقارش می‌کند. در بین پای مرد مرموز در وسط ماجرا باز می‌شود که قصد نزدیکی به مه‌گل را دارد و… رمان هیجانی، معمایی، پلیسی و بزرگسال زیبا. توصیه ویژه برای رده سنین بالا

چشم سیاه دوست داشتنی

نورا تنها دختر مغرور و سرسخت و زیباییه که چشمان سیاهش زیباترین رکن چهره اشه. اون پدرشو در بچگی از دست داده و به سختی امورات زندگی خودش و برادر و مادرش می گذره نورا با جدیت درس می خونه و کار می کنه تا بتونه پزشک بشه اون هدف بزرگی توی زندگی داره که می خواد بهش برسه در حین رسیدن اون به هدفش با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می کنه بیماری مادرش بی پولی و عشقی که ناخواسته سر راهش قرار می گیره و اونو تو تنگنای بدی می ذاره در حالی که اون اصلا وقتی برای عاشق شدن نداره… باید با نورای مغرور همراه بشیم و ببینیم آیا می تونه از پس رسیدن به هدف بزرگش و عشقی جانسوز و آتشین که گرفتارش می شه بر بیاد؟ آیا امیر علی تهرانی مغرور می تونه این غزال تیزپا رو شکار کنه؟ #چشم_سیاه_دوست_داشتنی #چشم_مشکی_دوست_داشتنی