#یاسمین_پارت_114


-بيا بهش زنگ بزن .

-راستش روم نميشه .

كاوه – فقط پر روگي هات رو واسه من داري ؟

-خب راستي !وسط اين حرفها ، چيا به من گفتي ؟

كاوه – مي خواي چيكار كني ؟

-مي خوام بزنم تو سرت صداي سگ بدي .

كاوه – بدبخت تو تمام زندگيت يه متحد داري كه اونم منم . اگه كوچكترين بي احترامي بهم بكني، تنهات ميذارم و ميرم . اونوقت تو ميموني و اين قوم خون آشام .

-خدا مرگت بده كاوه .

داشتم مثل آدم واسه خودم زندگي ميكردم . تو خفه شده ورداشتي منو به زور بردي در خونه فرنوش كه اون جريان پيش اومد .

كاوه – اونم زندگي بود كه تو مي كردي ؟

زندگي سگ هاي تو خيابون شرف داشت به اون زندگي تو !

بده انداختمت تو يه خونواده پولدار؟

-اونا كه برام خط و نشون كشيدن .

كاوه – هميشه اول اينجور كارا سخته يه خرده كه بگذره درست ميشه . كار تو سرازيري مي افته اونوقت آخرش برات خيره .

يا مي افتي تو زندان . يا مي افتي گوشه بيمارستان يا يه راست ميري بهشت زهرا . غصه نخور هركدم از اين جاها كه بري از اينجا كه هستي بهتره .

-اگه تو لال شده يه دقيقه شوخي نكني و جدي باشي يه خاكي تو سرمون ميكنيم .

كاوه – من خودم فكرشو كردم . اگه اين كاري رو كه من بهت ميگم بكني قول ميدم همه چيز درست بشه .

-چيكار كنم ؟

كاوه – بايد بري دست بهرام رو ماچ كني و بگي غلط كردم تا ديگه كاري به كارت نداشته باشه .


romangram.com | @romangram_com