#تو_از_کجا_پیدات_شد_پارت_20


کمی مکث کرد: اخرش چی میشه؟

دستامو دو طرفش روی ماشین گذاشتم: اخرش تو مال منی!

درو ماشینو باز کردم: مواظب خودت باش...

لبخند زدو پشت فرمون نشست؛ به دور شدنش خیره شدم...واقعا ته این قصه مال من میشه؟! پس چرا استرس دارم؟!

سمت در رفتمو وارد تعمیرگاه شدم؛ بچه ها وسط حیاط؛ بساط اتیشو چایی راه انداخته بودن...پیمان روی چهارپایه نشسته بودو قلیون میکشید! مطمئنم حمید خبر اومدن مهسارو داده بهش...با دیدن من دود قلیونو فوت کرد و گفت: مهسا اینجا بود؟!

بی حوصله کنار اتیش نشستم: اره...

سر قلیونو گرفت سمت من:میکشی؟!

سرمو به معنی نه تکون دادم! خیره شدم به اتیش...صداشو کنار گوشم شنیدم: به مهسا فکر میکنی؟!

نگاش کردم! خشم چشمامو دید که سرشو عقب کشیدو دستاشو بالا گرفت: خب بابا...تسلیم...

نگاهمو ازش گرفتم که دوباره گفت: خیلی جذابه؛ من هیکلشو دیدم! بیسته! فقط باید مواظبش باشی...لعنتی مثل ماهی لیز میخوره...اخرین بار تو اتاق...

با مشتی که به چونش زدم حرفش نیمه تموم موند؛ داد زد: چته الاغ؟!

داد زدم: د اخه نمیزدمت که بازم دروغای تکراریتو تحویلمون میدادی! ...میشه خفه شی؟

دستشو روی چونش گذاشتو ایستاد: تو چرا سنگشو به سینه میزنی؟ به تو چه اخه!

مقابلش ایستادن که حمید دستامو گرفت؛ داد زدم: ولم کن کاریش ندارم!

دستامو ازاد کردمو انگشت اشارمو کوبیدم تخت سینش: ی بار دیگه حرف از دختر حاجی بزنی من میدونمو تو....

هلم داد که خوردم به حمید: گمشو بابا...بدبخت تو به فکر خودت باش!!هیچکی ندونه منکه میدونم!خودتو عمدن به فراموشی زدی که گندکاریاتو کسی نفهمه...

دوباره بهش نزدیک شدم: جدی؟! میشه گندکاریامو بگی منم بدونم؟!

دستاشو بالا اوردوانگشتاش دور گردنم حلقه شد! هردو افتادیم زمین! حمیدو اصغر اقا میخواستن پیمانو از من جدا کنن که پیمان حلقه ی دستشو محکمتر کردو تو صورتم غرید: میکشمت حرومزاده...

ی لحظه این جمله تو ذهنم اکو شد!!!جای پیمان تصویر مرده دیگه ای جلوی چشمم اومد!! دیگه صدای پیمانو نشنیدم...لباش تکون میخورد ولی من چیزی نمیشنیدم...پیمانو ازم جدا کردنو من به سرفه افتادم...حتی تقلا نکردم برای جدا کردن دستای پیمان!طاق باز روی زمین افتادمو تو ذهنم دنبال کسی بودم که تصویرش اومد جلوی چشمم...حمید با ی بطری اب کنارم نشست! لباش تکون خورد...ولی باز نشنیدم! نگاه گنگ منو فهمید که ابو خالی کرد رو صورتم...نیم خیز شدم و نفس عمیقی کشیدم...ی نفر بین دو کتفم زد: خوبی پسرم؟!

صدای اصغر اقا بود! سرمو بالا پایین کردم: ..اب...

حمید بطری رو گرفت جلوی دهنم: چت شد یهو تو؟ داشت خفت میکرد تو نگاش میکردی؟

romangram.com | @romangram_com