#تاوان_دختر_بودن_پارت_66

بردیا-سلام شما؟

مامانم-کیه بردیا؟عروست رو منتظر نذار بیا اینجا کاملیا منتظره ها ....

ارتباط رو قطع کردم ... لبنخندی زدم ... امشب شب عقد بردیا بود ...من نمیدونستم ... اصلا چرا باید میدونستم؟مگه من نسبتی با اون ها دارم؟....من فقط یه دختر حروم زاده بودم ....

دوست داشتم پیش خودم اعترافی کنم ....

سورن رو من دوست داشتم ... من عاشق سورن بودم ... امـــآ نشد که بشه .... نمیشد که ماباهم باشیم ....

اخی ....چقدر دلتنگش بودم !

چقدر این عشق رو پنهان کردم .... نمیخواستم بدونه ...من لایقش نبودم.... اون پاک بود من چی؟

باهام بازی کردن ...با وجودم با سرنوشتم .... حتی خودم هم حاصل عشق بازی دونفر بودم ....

نفس هام هنوز میان و میرن .... من هنوز از هوای این شهر سمی زنده م. ...

شهری که پر شده از هوس و هرزه هایی زاده ی شیطان ...

درد دارم ...دردی به وسعت هفت اسمون....

تصمیمم رو گرفتم .... شاید پرش خوب باشه ....

پل هوایی روبه روم منو صدا میکنه .... به سمتش میرم ....

از پله ها بالا میرم ....شهر روشنه ...همه خوشحالن ...نزدیک عیده .... اخرای اسفند....اخرای عمر من .... حالا شهر زیر پای منه .... واو از این بالا شهر خیلی زیبا تره .....

شاید خدا هم همین نظر رو نسبت به زندگی ما داره ..... از بالا زیباتره !!!

خدایا من به اخر خط رسیدم ....

"گاهی آدم به آخر خط میرسه .... بایک نفر....تنها...

خسته یا پرانرژی ...

غمگین یا شاد ...


romangram.com | @romangram_com