#شاخه_همخون_پارت_35


مقدمه خوبی بود برای شروع صحبت؛ ولی مثل خر توی گل مانده، نمی‌دانستم از کجا شروع کنم و از طرفی دوست نداشتم، با پاسخ کوتاه و سکوت طولانی بی‌دست و پا و احمق بنظر برسم. پس شاید شروع یک بحث انتقادی برای جبران این همه گیجی و منگی و ناکامی در بحث قبلی، بد نباشد.

- آره، اما خیلی اذیت شدم، یارو یک ساعت تو اتاقش نشسته و در رو بسته؛ بعد از کلی پافشاری، با بی‌حوصلگی و کلی ادا‌ اطوار یه‌جور امضا زد پای برگه انگار که منت‌ هم داره سرم. بعدش هم که اون‌قدر غر زد و از دیر پرداخت شدن حقوق این ماهش شکایت کرد، که اگر کسی می‌شنید فکر می‌کرد علت پرداخت نشدن حقوقش من بودم. آخه یکی نیست بگه شما که در انجام وظایفت کم کاری می‌کنی با چه رویی به یه نفر مثل خودت که در پرداخت حقوقت کوتاهی کرده، اعتراض می‌کنی.

به نظر من آدم‌ها حق ندارن به کسانی که شبیه خودشونن اعتراض کنن؛ ولی متاسفانه همیشه عکس این قضیه اتفاق می‌افته. اصلا بالفرض شاکی‌َم هستی، چرا نمیری به خودش بگی و دقِ دلیت رو سر یه مشت آدم بی‌ربط خالی می‌کنی! مملکت ماهم شده هر کی به هرکی انگار همه می‌خوان حقشون رو از حلقوم آدم‌های بی‌تقصیر بیرون بکشن. البته ، تا حدودی باید بهشون حق داد؛ جامعه‌ای که مشکل دار باشه، مردمش بهتر از این نمی‌شن.

لبخندش غلیظ تر می‌شود.

- مگه مملکت و جامعه رو کسی جز همین مردم تشکیل داده؟

سوال‌َش مرا به سکوت واداشت و در پی یافتن پاسخی به فکر فرو برد. دلم نمی‌خواهد سکوت کنم و مغلوب شوم یا احمق بنظر برسم؛ بعد از این همه درس خواندن و مبحاثه نباید این‌جا و آن هم به این سادگی شکست بخورم.

- منظورم اشخاصی هست که مسئولیت‌های مهم‌تری به عهده دارن.


romangram.com | @romangram_com