#سرنوشت_وارونه_پارت_9
تو میخوای بگیدیگه دوسم نداری
اینو میدونم میری تنهام میذاری
قلبی گرفته لبهای بسته جدایی از تو بدون منو شکسته
♫♫♫♫♫♫
از وقتیرفتیآروم ندارم
امشب دوباره من بیقرارم
برگرد که دیگه بیتو نمیشه
هرجا که باشیبیادتم همیشه
بیتو میمیرم ای عشق خوب و نازم
بدون تو نمیتونم دنیامنو بسازم
بیتو میخونم هرشب با چشم گریون
منو ببخش عزیزم دیگه شدم پشیمون
تو میخوای بری
چند ديقه بعد غذا رو آوردن و خوردم نزديکاي 11 بود خوابيدم
صبح که نه ظهر ساعت 2 بود که از خواب بيدار شدم
بعد از شست و شو رفتم آشپزخونه يپي خوردم و نشستم پاي تيوي که گوشيم زنگ خورد اميدوارم اون قوم عجوج و مجوج نباشن
اصلا حوصلشونو ندارم
رفتم تو اتاق و گوشي برداشتم
ساني بود جواب دادم:جانم ساني؟
ساني:آتيس جان شب يادت نره زنگ زدم يادآوري کنم
هه آتيس اسم مستعارم
من:نه فدات يادم هست لحظه شماري ميکنم براش
ساني:خوبه پس ميبينمت
romangram.com | @romangram_com