#سرنوشت_وارونه_پارت_87

سوار ماشین شدیم که گفت:با یه نهارایرانی چطورین؟

_موافقم

_خوبه





نمیدونم چقد گذشت که ماشین ایستاد نگاهی به دور اطراف کردم

دهنم باز موند وای همیشه میخواستم بیام اینجا ولی وقت نمیکردم البته تنها هم نمیشد

بهترین رستوران شهر

رفتیم داخل از فضاش خیلی خوشم امد سنتی خیلی عالی بود

روی تختی نشستیم و حامد رو بهم گفت:جای خوبیه من که خیلی دوست دارم امیدوارم خوشت امده باشه

_عالیه

گارسون امد و سفارشات گرفت

من کباب سلطانی و حامدم جوجه کباب سفارش داد

غذا رو که اورد در سکوت خودریم

بعد از تمام شدن غذا رو به حامد گفتم:دست شما درد نکنه واقعا عالی بود مرسی

_خواهش میکنم

بعد از حساب کردن از رستوران خارج شدیم و سوار ماشین شدیم و حامد حرکت کرد

دست برد و ضبط روشن کرد آهنگ قشنگی بود معلوم این آقا حامدم سلیقش خوبه





آهنگش دقیقا خود من بودم





(آهنگ زندگی تازه از بلک کتس)




romangram.com | @romangram_com