#سرنوشت_وارونه_پارت_2
_بای
گوشی پرت کردم و رفتم طرف ضبط و روشنش کردم یه آهنگ کلاسیک بی کلام
قشنگ بود آهنگش آرامش میداد به منی که هیچ آرامشی نداشتم
لیوان جام برداشتم و یکم از شراب قرمز ریختم توش و مزه مزه کردم
زندگی منم خلاصه شده توی همین چیزا
شراب٬پارتی٬خوشگذرونی
و کلا گور پدر کسی که از کارم ناراضیه
من همینم
من اون آدم سابغ نیستم چیزیم که الان هستم و عوض بشو نیستم
یاد فردا شب افتادم خوبه بازم میرم یه پارتی تووووپ باید خودمو خالی کنم
جام بلند کردم و خوردم یه نفس دیگه استاد شده بودم
به یه لیوان دو لیوان مست نمیشدم
صدای گوشیم بلند شد نگاش کردم
پیام از طرف سانی٬آدرس فرستاده بود
خوبه نزدیکه
گوشی پرت کردم که زنگ خورد
دوباره نگاهی بهش انداختم اه بازم اینا ول نمیکنن ولی خب باید جواب بدم که ندم
_الو
_الو حنا؟عزیزم خوبی خاله؟
_خوبم ممنون کاری دارین؟
_عزیزم مزاحم شدم ؟
romangram.com | @romangram_com