رمان سرآغاز یک احساس

#سرآغاز_یک_احساس
#سرآغاز_یک_احساس_پارت_98

مهسا پرید وسط حرف هستی و گفت: و البته چال خنده هم داشته باشه

هستی خنده ی بلندی کرد و گفت: مهسا خدا نکشتت تو هنوز این حرفای چرت و پرتو منو یادته؟!

_مهسا: عاره بخدا مگه میشه فراموشش کرد

_پری: اوی اوی اوی اوی اوی....کدوم حرفا چرا من در جریان نیستم؟!هااان؟!!

_ مهسا:بابا این هستی قبلا به من گفته بود دوست دارم شوهرم چال خنده داشته باشه..

رو به هستی کردمو و گفتم: چرا؟؟!

_هستی: چون به نظرم افرادی که چال خنده دارن نسبت به بقیه متفاوت ترن

_ پری: چه جالب

_هستی: بچه ها ی چیزی بادم افتاد

_پریناز:چی؟!

_هستی چ: ببینید تا جایی که من یادمه تو رستوران آرمان اومو کنارم نشست گفت میخوایید کمکتون کنم منم گفتم نه خوبم و پاشدم وایسادم و بعدش یهو از هوش رفتم ولی تو بیمارستان که از آرمان تشکر کردم گفت من کاری نکردم و فقط پیشنهاد دادم کمک اصلی رو باربد کرده..منظورش از این حرف چیه به نظرتون..

_مهسا:خوب راس گفته دیگه ما وقتی تورو دیدیم تو بغل باربد بودی...

_هستی:چی؟!!!

_پریناز:پس فک کردی کی تورو از رستوران اورد بیرون؟!باربد بود دیگه....بغلت کرده بود اوردت بیرون که من اومدم کنارتون هرچی صدات زدم بهوش نیومدی بعدش که پسرا اومدم پرهام از بغل اون گرفتت گزاشتت تو ماشین

_هستی:خاک بر سرم آبروم رفت...

_پریناز:اوووووو...بیخیال بابا سخت نگیر...

هستی اومد حرف بزنه که مهسا پرید وسط حرفش و گفت: راستی پری از سهیل چه خبر دیگه ازش خبر نداری؟!

_پری: نه از اونروز دیگه به بعد دیگه ارزش خبری ندارم

هستی ک دیگه کاملا روی ماسه ها دراز کشیده بود گفت: بهتر..کار خیلی خوبی کردی..اشتباه از اون بوده خودشم باید زنگ بزنه

اومدم جواب هستی رو بدم ک صدای پسر که لهجه ی خیلی غلیظی هم داشت به گوشم خورد:جوووون...چقدر شما نازین

هستی برگشت و به پسره نگاه کرد...پشت سرمون ایستاده بود...هستی بلند شد ایستاد و ماهم ب تبعیت از اون ایستادیم

پسره قدش حدودا 10 سانت از هستی کوتاه تر بود...

دوباره ادامه داد:عجقم بیا بلیم باهم ی دول بزنیم قول میدم واست بستی و اوجولات بخلم

اووووووق حالم داشت بهم میخووورد...لهجه ی غلیظش با این صدای بچگونه ترکیب شده بود و ی چیز چندش اوری شده بود هرلحظه امکان داشت کل محتویات معده ام رو بالا بیارم رو صورتش....لهجه اش شمالی نبود چون من لهجه ی شمالی رو خیلی دوست دارم اصلا معلوم نبود مال کدوم جهنم دره ای بود این مرتیکه ی چندش...


romangram.com | @romangraam