رمان سرآغاز یک احساس

#سرآغاز_یک_احساس
#سرآغاز_یک_احساس_پارت_51

پریدم وسط حرفش: مهم نیست واسم مهم دوستمه ک قبولم داره اونم هر چرتی ک میخواد بزار پشت سرم بگه تو ک میدونی حرف پشت سر من کم نیست

_ سامان: بعععله...نگران حرف مردمم نباش مردم همیشه وقتایی واسه دو گروه حرف در میارن...یکی اونایی ک میخوان باهاشون باشن و نمیتونن....یکی اونایی ک میخوان جاشون باشن...مطمین باش خیلی میخوان ب جای تو باشن یا

باهات رابطه داشته باشن ک نمیتونن

_ هستی: عاخه من چی دارم ک میخوان جای من باشن؟؟

_ سامان: دختر تو خل شدی یا داری ناز میکنی؟؟؟!

_ ن سامی جدی میخوام بدونم

_ تو هرچیزی ک ی دختر ایدآل باید داشته باشه داری...خونه ...ماشین..پول..حتی اگه از مادیات هم فاصله بگیریم خیلی چیزایی داری ک خیلیا ندارن

_ مثلا؟؟

_قلبت

_ واااا...همه قلب دارن

_ عاره ولی همه قلبشون مث مال تو اینقدر مهربون نیست

_ نخیرم این قبول نیس یکی دیگه

_ تو تا صبحم بخوای من واست میگم یکی دیگه اش چشمات...من خودم ب شخصه آرزوم بود ک چشمام رنگ چشمای تو بود

_ عع دیونه تو ک چشمات خوشگله...عسلیه من خیلی رنگ چشماتو دوس دارم

_ عاره خوشگل ک هس ولی بالاخره طوسی ی چیز دیگه اس

خنده ام گرفته بود....این پسر خله بخدا

_پریناز: هستی ب خدا من خیلی شرمنده ام..

نزاشتم حرفشو تموم کنه: بس کن پری..ب تو ربطی نداره ک ...اصلا بهش فک نکن عزیزم من حتی 1 درصدم ناراحت نشدم اون ادم نیس ک بخواد حرفش اهمیت داشته باشه...سگ جماعت همیشه وقتی احساس خطر میکنه پارس میکنه..درس مثل این پسره ی بیشعور

رده بودیم سامان گف: هستی تو حالت خوبه؟؟

شدی یا داری ناز میکنی؟؟؟!

_ ن سامی جدی میخوام بدونم

_ تو هرچیزی ک ی دختر ایدآل باید داشته باشه داری...خونه ...ماشین..پول..حتی اگه از مادیات هم فاصله بگیریم خیلی چیزایی داری ک خیلیا ندارن

_ مثلا؟؟

_قلبت


romangram.com | @romangraam