#سهم_من_از_با_تو_بودن_پارت_168

...ــ اگه منظورت اون خانومست که میاد اینــ

ِم آنَیم بی اراده بود . به طرفش برگشتم : از تو و اون خانومه

خش

! متنفرم ! حالم ازتون به هم می خوره

هنوز اخم هایش پررنگ بود : چرا ؟؟ چی فکر می کنی در مورد من یا

... اون ؟ من که گفتم فقط تو

مکثی کرد ، آمد و مقابلم رسید : یه روز باید جواب تموم این حرفای

کمی که بهم می زنی رو بدی !! بد نیست قبلش یه مزه مزه ای بکنی حرفاتو

!

نگاهش جدی بود و لحنش محکم ! اما حرف های من هم بی خود و بی

دلیل نبود. از این تهدیدهایش نمی ترسیدم . خیلی وقت ها فقط تهدید بود

و خودش کوتاه می آمد ! اما آن قاطعیت کلامش دلم را لحظه ای به تردید

. انداخت

قبل از من از اتاق خارج شد و سوال مادر را که پرسید : اومد ؟

پاسخ داد : مگه دست خودشه نیاد ؟؟

نیم نگاهی به من انداخت و خندید.. اما من با آن حس عجیب خنده ام

نمی آمد ! حتی اخم هم نکردم ... نکند در موردش اشتباه می کنم ؟ !نه

! !!ممکن نیست


romangram.com | @romangram_com