#روژان،_قربانی_یک_رسم_پارت_66
غرغر های ترانه هم با شکلک هایی که پشت مریم درمی یاره بامزه است
مریم از تو اتاق با صدای بلند ترانه رو صدا میکنه
- اومدم بابا
- کاری دیگه ای مونده ؟
- لباسامو ، خرت و پرت هامو جمع کردم
- بعد از این چی ؟ تا چند روز دیگه جواب امتحان می یاد .
- نمی دونم .. من حتی از یه ساعت دیگه ام خبر ندارم
- اجازه میدن درستو ادامه بدی ؟
با شک سرمو تکون میدم . تا الان که به حرف هایی که گفتند عمل کردنند ولی بازم نمی دونم .
با گلسا حرف زدن آرومم میکنه . هونجوری که حرف میزدیم چند باری صدای صدای مریم و ترانه که همیشه در حال جنگ بودن اومد ولی دوباره آروم شدن .
ساعت 3 بود که با کمک هم وسایل و جمع کردیم و به باربری زنگ زدم . زیاد وسیله نبود ولی همون چند تا کیسه و چمدون و کارتن ها رو نمی تونستم تنهایی ببرم .
آدرس و دادم و کرایه رو حساب کردم . صبحی از دایه شماره خونه رو گرفته بودم . زنگ زدم و گفتم که وسیله هامو می یارن و دایه گفت که زودتر برم خونه .
بعد از اینکه قطع کردم دیدم بچه ها هر کدوم یه جا ولو شدن
- من گشنمه
- منم همینطور
romangram.com | @romangram_com