#روژان،_قربانی_یک_رسم_پارت_49
- بزار برم دیگه
- ترانه تو رو خدا بیا بریم الان می یاد شر میشه
با بچه ها میرم تو اتاق و در پشت سرمون می بندم .
بچه ها مانتوهاشون در می یارن و هر کدوم یه جا می شینن . ترانه رو کاناپه لم میده و پاهشو دراز میکنه .
- خوب تعریف کن ببینم چطوری شوهر کردی ؟
مریم میره کنارشو پاهاشو میندازه پایین و خود میشینه
- اینقدر شوهر شوهر نکن ، بیشعور
- وا ، خوب شوهر کرده دیگه . حسود نباش مریم خـــانم
- بچه ها بسه دیگه ، ما اومدیم تا یکم حال روژان بهتر بشه نه اینکه غر غر های شما رو بشنوه . از خودت بگو روژان ، اوضاعت اینجا چطوره ؟
- خودم که خیلی بدم ، خیلی .
گفتم که داغونم ، گفتم که بلاتکلیفم ، همه رو گفتم . اونقدر گفتم و گفتم تا خالی شدم . و اونا فقط گوش کردن و اجازه دادن حرف بزنم و خودمو خالی کنم . با صدای هق هقم به خودم اومدم . داشتم گریه میکردم ، تمام مدتی که داشتم تعریف میکردم گریه میکردم . چرا تموم نمیشه ، چرا گریه های من تمومی نداره .
بغل گلسام و داره موهامو نوازش میکنه
- بسه عزیزم ، با گریه چیزی درست نمیشه
- با هیچ چیزی درست نمیشه ، هیچ چی . من تموم شدم
- نگو این حرفو . این چیزایی که اینا گفتن خیلی بد به نظر نمیرسه . تو می تونی زندگی خودتو داشته باشی .
romangram.com | @romangram_com