#رقاص_های_شیطون_پارت_81
شروين از كنارم رد شد و دختره رو بغل كرد و گفت:سلام عزيزه دلم
وقتي ازش جدا شد دختره به فارسي گفت:شروين باورم نميشه ميبينمت اونم بعد از 5سال
اون لحظه تو دلم گفتم:خدايا اين شروين با چندتا دختر رابطه داشته كه هي از اين ور و اونور ميريزن
شروين لبخندي بهش زد و گفت:منم همينطور برا همين گفتم كه بياي ببينمت
پوزخندي زدم .... شروين برگشت سمت منو گفت:اين ترمه هستش نوه ي خالم
لبخند كجي تحويلش دادم و گفتم:بله دختر زيباييه
ترمه لبخندي به من زد و گفت:ممنونم شما هم زيبايين
شروين به خونه اشاره كرد و گفت:برين تو بيرون بده وايسادين
زير لب گفتم:اوه چه مهمون نواز
برگشتم و وارد خونه شدم ... صداي موزيك كل حياط رو گرفته بود .... بچه ها در حال تمرين بودن
لبخندي زدم و رو بهشون گفتم:تنها تنها
ساناز موزيكو قطع كرد و گفت:نه بابا تنها چيه بيا توام يه هنر نمايي كن عزيزم
رفتم طرفشون كه صداي شروين اعصابمو خط خطي كرد
شروين:بچه ها ميخوام ترمه رو بهتون معرفي كنم يه لحظه
پوفي كردم و گفتم:من كه ميدونم كيه بهتره كارمو بكنم
بچه ها با لبخند و بعضاشون با تعجب به ترمه خيره شده بود
رفتم سمت كيلا كه به ترمه خيره شده بود و زير گوشش گفتم:آروم خوردي دختر مردمو
romangram.com | @romangram_com