#رقاص_های_شیطون_پارت_75
چشمام بسته بود قطره اشكي از گوشه ي چشمم ريخت با نوك انگشتم پاكش كردم و گفتم:هرشب قبل از خواب خاطره هام يادم مياد .... حرفاش و كاراش ...ديگه خسته شدم كيلا كاش اين يه ذره جونيم كه برام مونده تموم شه و راحت بشم ....ديگه هيچي از خدا نميخوام جز....جز مرگم
صدايي از كيلا نيومد بهتر اون دركم ميكنه ميدونه به نصيحت نياز ندارم
صداي آهنگ كه تو ماشن پيچيد لبخندي زدم و گفتم:ممنون كيلا ... ممنون كه هستي .... ممنون كه مثل برادرم پشتمي .... ممنون
آهي كشيدم و سرمو به صندلي تكيا دادم و همراه آهنگ خوندم:
چطور دلت اومد بری
بعد هزارتا خاطره تاوان چی رو من میدم
اینجا کنار پنجره چطور دلت اومد بری
چطور تونستی بد بشی تو اوج بی کسیم چطور
تونستی ساده رد بشی چطور دلت میاد بامن
اینجوری بی مهری کنی شاید همین الان توام
داری بمن فکر میکنی چطور دلت اومد که من
اینجوری تنها بمونم رفتی سراغ زندگیت
نگفتی شاید نتونم دلم سبک نشد ازت
دلم هنوز میخواد بیای حتی با اینکه میدونم
شاید دیگه منو نخوای بذار که راحتت کنم
از توی رویات نمیرم میخوام کنار پنجره
بیادت اروم بمیرم
romangram.com | @romangram_com