#رقاص_های_شیطون_پارت_50
چون تو تکنو زدن خبره بودم
مردم برامون دست میزدن و تشویقمون میکردن
سامان و کیلا خوشحال بودن و با لبخند تشویقمون میکردن
اما امید با تلفن حرف میزد
اخمی کردم و با پشتک رفتم سمت پسره و چند بار تکنو زدم که با صدای ترمز ماشینی از حرکت ایستادم
برگشتم سمت صدا از دیدنش با اون اخم روی پیشونیش اخمی کردم و از روی زمین بلند شدم
با اخم اومد طرفمو رو به پسره گفت:مانی تمومش کن و از اینجا برو
با تعجب نگاش کردم این پسر ایرانی بود
شروین برگشت سمتمو گفت:سیما برو توی ماشین خواهشا
پوزخدی زدم و گفتم:ولا به تو مربوط نمیشه دوما خودمون ماشین داریم اقای محترم
خواست چیزی بگه که مانی رو بهش به فارسی گفت:شروین تو اینجا چیکار داری؟اصلا این خانوم کیه؟
شروین سرشو اندخت پایین و گفت:همسرم
پوزخندی زدم و گفتم:همسر سابق بگی بهتره
مردم متفرق شده بودن و فقط ما چند نفر اونجا بودیم عجیب بود که پلیس نیومد
شروین خواست چیزی بگه که سامان اومد طرفمو گفت:سیما بحث نکن برو بشین تو ماشین کیلا و سپیده رو فرستادم رفتن تو برو ما هم میایم
سری تکون دادم و راه افتادم
romangram.com | @romangram_com