#پرنسس_مرگ_پارت_90

رایان:چته؟چه مرگته هی هوار می کشی؟

من:بگو با آبتین چیکار کردی؟چی بهش گفتی؟

رایان:قبلا یه جمع و یه سرورم پشت جملت می بستی!چی شده لفظت متحول شده!

من:قبلا قبلا بود الان الانه!فهمیدی!جواب منو بده!بهش چی گفتی!

رایان:قرار نیست تو همه چیو بدونی.

من: جدا!خیلی خوب!می تونی نگی!ولی مطمئن باش من دیگه یه سرباز فرمانبردار نخواهم بود!

رایان: اوییی!نگو می ترسم!.....برو بچه!کی رو می ترسونی!تو نمی تونی سرپیچی کنی حتی اگه با تمام وجودت بخوای!

من:فعلا نمی تونم!ولی تو پلیدیتو به من دادی!آبتین بهت گفته نه!وقتی سیاهی که تو بهم منتقل کردی کامل بشه هیچی جلومو نمی گیره!

رایان:هه.....دختره ی احمق.تو واقعا فکر کردی هیچ راهی واسه درمان اون مشکل وجود نداره.منو ابله فرض کردی؟!فکر کردی وقتی من کاری می کنم عواقبشو در نظر نمی گیرم؟

من:اما آبتین...

رایان:آبتینم اومد بهش گفتم ولی معلومه اونقدر حالش خراب بوده بهت نگفته!

romangram.com | @romangram_com