#پرنسس_مرگ_پارت_84

آبتین:بیا تو لیا!

درو باز کردم و رفتم تو.اتاقش شبیه اتاق من بود .دیوارای سیاه و تخت دونفره و کمدی به همون رنگ .کلا توی اون سرزمین رنگ دیگه ای وجود نداشت.همه چیز سیاه بود یا خاکسری.آبتین روبه روم ایستاد :

من:چیزی شده لیا؟

من:حتما باید چیزی شده باشه که من بیام پیش تو؟

آبتین:نه خوب!اما...به نظر گرفته میای!

من:درسته...یکم ناراحتم!

یه دفعه چهرش نگران شد :چیزیت شده؟ واسه چی ناراحتی؟نکنه مریض شدی؟اگه مریض شدی بگو دکتر خبر کنم!!

من:نه بابا دکتر واسه چی!من خوبم!

آبتین:پس چرا ناراحتی؟

من:حس می کنم دارم شبیه رایان می شم!حتی جملاتم هم داره مثل اون می شه!

آبتین:خدای من!پس عوارضش داره فعال می شه!

romangram.com | @romangram_com