#پرنسس_مرگ_پارت_83


من:پس اون آدمک گوشه سالن رو بیار وسط و این حرکت رو که بهت یاد می دم روش اجرا کن.شب هم بیا توی اتاقم.کارت دارم.

رونیا:بله قربان!

پوزخندی زدمو یه شمشیر برداشتم:

من:ببین.یه ضربه بالا می زنی می کشی عقب.دوباره یه ضربه بالا و وسط بازم می کشی عقب.این کارو تا وقتی که ساعت 8 می شه انجام میدی.فهمیدی!

رونیا:بله بانو!

من:خوبه.حالا شروع کن.

روبه روی ادمک ایستاد و تمرینش رو آغاز کرد.

باید می رفتم پیش آبتین.فقط اون می تونست حالمو خوب کنه.انقدر خل بازی در میاورد که آدم نمی دونست بخنده یا گریه کنه!در اتاقشو تصور کردم و کنارش ظاهر شدم.در زدم.

آبتین:کیه؟!!

من:منم آبتین!


romangram.com | @romangram_com