#پرنسس_مرگ_پارت_67


خندیدم و گفتم:خوب شایدم بتونم شایدم نه ولی فعلا تنها تخصصی که دارم پاک سازیه دشمن های سرورم رایانه!

آبتین:چرا این قدر رسمی اسمشو میاری؟هان؟رایان!چیکارش کردی بچه رو؟

رایان:هیچی فقط از بلاتکلیفی احساسی خلاصش کردم.

آبتین:یعنی چی؟!

رایان:بعدا برات توضیح می دم .فعلا فقط بدون که از این به بعد شما دوتا باهم کار می کنید.برنامه هاتونم باید هماهنگ باشه!

آبتین:باشه.هرچی تو بگی داداش.من که حرفی ندارم!

رایان:ممنون که درکم می کنی.

آبتین:خواهش می کنم داداش بزرگه.

لبخند مهربونی روی لب های رایان نقش بست.یه لبخند کمیاب که تا اون موقع ندیده بودمش.از رایان بعید بود که انقدر با یکی خوب باشه.

رایان:ازاین به بعد اینجا می مونی چون لیا هم باید به یه جاسوس آموزش بده و تو باید کنارش باشی.


romangram.com | @romangram_com