#پرنسس_مرگ_پارت_41


من:جدی می گی؟

رایان:آره.

من:رایان؟!؟!؟!

رایان:باز چیه؟

من:من دفترچه خاطرات نیاز دارم! دفترچه ای که خریده بودم پیش دوستم جا موند!

رایان:حس نمی کنی داری یکم پرو می شی؟

من:باز شروع نکن!من فقط یه دفتر خاطرات ازت خواستم!نگفتم کوه بکن!

رایان:پففففففف.....باشه .جورش می کنم.

من(با شوق):خیلی ممنونم ازت.دستت درد نکنه واقعا!

رایان:این کارو می کنم تا دهنت بسته شه.حال جیغ جیغ کردنای تو رو دیگه ندارم.


romangram.com | @romangram_com