#پرنسس_مرگ_پارت_22
سوفی:شاید چون می خواستم مستقل باشم.دلم نمی خواست بعد از مرگ پدر و مادرم از کسی کمک بخوام.
من:پدر و مادرت؟درباره اونا چیزی بهم نگفتی!
سوفی آهی سوز ناک کشد و به زمین خیره شد:
سوفی:اونا هم به دست پدر تو کشته شدن.دقیقا دو روز بعد از تولد آریا.
من:لعنت به پدر من! باور کن سوفی دختر ابلیس بودن هیچ افتخاری تا حالا واسه من نداشته. تنها میراثش نفرین مردمه و بس.
سوفی: تو واقعا برای دختر اون بودن حیفی لیا! ابلیس یه لکه ننگه رو پیشونی تو.
من:اما منم گاهی مثل اون می شم.بهت که گفتم.حالتای من نرمال نیستن!
سوفی :این مهم نیست!مهم اینه که تو پاکی رو تو قلبت داری!
من :جدی می گی؟
سوفی:آره. جدی می گم.
من:ممنون سوفی!
romangram.com | @romangram_com