#پرنسس_مرگ_پارت_101


آبتین:رایان فکر کنم دیگه داره دیر می شه بهتر نیست زود تر شروع کنی!

رایان:چرا..الان شروع می کنم فقط یه جام نقره با یه چاقوی تیز می خوام.

آبتین توی دست راستش چاقو و توی دست چپش یه جام نقره ای ظاهر کرد:

آبتین:اینم از این! حالا شروع کن!

رایان:باشه.لیا! بیا اینجا.

روی زمین زانو زد و منم کنارش زانو زدم.لبه تیز چاقو رو بین مشتش گرفت و سریع کشید.خون قرمز رنگ از لای انگشتاش مثل رود حرکت کرد و توی جام ریخت.تقریبا یک سوم جام پرشد.چاقو رو به طرف من گرفت:

رایان:بگیرش. نوبت توئه!

من:من باید مثل تو خونمو بریزم توی این ظرفه!

رایان:پ نه پ ! بریز رو سر آبتین! خوب معلومه باید بریزیش این تو!

من:با شه بابا! بی اعصاب!


romangram.com | @romangram_com