نوشته: فاطمه پروره
لیا دختر شیطانه که با یه معمای عجیب روبه رو شده که چرا گاهی اوقات دوست داره بد باشه و گاهی هم از اون دوری می کنه. در راه فهمیدن این معما با کسی بد تر و شرور تر از پدرش آشنا می شه اما نمی دونه که این فرد مسبب چه اتفاق هایی توی زندگیش می شه. چشمامو باز می کنم. باز هم یه روز مسخره دیگه. باز هم همون احساسات ناخوشایند احساساتی که همیشه در تضاد هم هستن و گلوی منو مثل طناب دار فشار می دن. من یه شیطانم. من فرزند ابلیسم. نباید خوب باشم. نباید پاکی رو بخوام. نباید… نباید. شدم مثل یه دیوونه که گاهی حالت عادی داره و گاهی هم نه. خستم.. خستم از این همه دوگانگی. از این همه تفاوت. چرا من؟ چرا فرزند ابلیس باید یه همچین چیزی باشه که مایه سرافکندگی پدرش بشه… #پرنسس_مرگ
رمان های مشابه