#پونه_1__پارت_47


و ميدوه سمت در:

_ پس من ميرم آماده بشم.

سرمو با لبخند تکون ميدم و کمدو باز ميکنم.داخلشو نگاهي ميندازم.مانتومو بر ميدارم و مشغول عوض کردن لباسام ميشم.خيلي زود آماده ميشم و ميام توي راهرو.جلوي اتاق نگين که ميرسم ،تقه اي به در ميزنم:

_ نگين!حاضر نشدي؟

_ تو برو پايين.منم الان ميام.

_ هوف،از دست تو ،باشه.ميرم پايين.ولي زود بياي ها.وگرنه از بيرون رفتن و خونه ي دايي خبري نيست.

در حاليکه اين جمله ها رو به زبون ميارم از پله ها ميام پايين و منتظر نگين مي مونم و با خودم فکر ميکنم تا اين آماده بشه ساعت نه شده و هوا کاملا تاريک شده اما نه،مثل اينکه تهديد من اثر کرده که زودتر از هميشه پيداش ميشه و از بالاي پله ها با صداي بلندي ميگه:

_ من آماده م.

با تعجب به سر و وضعش نگاه ميکنم.يه شال سفيد که نيم دايره ها ي سياه داره سرش کرده با يه مانتوي تنگ صورتي که يه وجب بالاي زانوهاشه و يه ساپورت سياه.ولي اين چه معني ميده؟!يعني دختره با اين سر و وضع ميخواد بره بيرون؟!ولي اين امکان نداره.اين غير قابل تحمله.

_ نگين!اين ديگه چه سر و وضعيه؟!نکنه مي خواي اينجوري بياي بيرون؟!

آروم و با ناز از پله ها مياد پايين و جواب ميده:

_آره.

و ميپرسه:

_ مگه چيه؟!

با اعتراض ميگم:

_ نمي تونستي يه کم ساده تر لباس بپوشي؟!مثلا داريم ميريم بيرون.عروسي که نميريم!

جواب ميده:

_ خب من عادت کردم اينجوري لباس بپوشم.مثل تو به پوشيدن لباساي ساده عادت ندارم که.تازه اين مانتو رو تازه خريدم گفتم امروز که ميرم بيرون بپوشمش.

بعد به مانتوي سبز تيره و شلوار جين آبي رنگ من اشاره ميکنه و مي پرسه:

_ نميشد يه چيز با حالتر مي پوشيدي؟

حرفي نميزنم و فقط با اخم سرمو تکون ميدم و توي دلم ميگم ،بذار هر کوفتي که مي خواد بپوشه.من چرا اعصاب خودمو خراب کنم؟وقتي پدر و مادرش بي خيالن ،من چرا ازش ايراد ميگيرم؟والله!به من چه؟

_ بريم.

خيلي سرد و آمرانه ميگم و خودم راه ميفتم سمت در.دلم نمي خواد به صورت آرايش کرده ي خواهر ناتنيم نگاه کنم.نمي دونم چه جوري روش ميشه اين شکلي بره بيرون؟!من يکي که عمرابا يه همچين قيافه اي حاضر بشم برم بيرون.نمي تونم بفهمم چطور پدر و سيمين چيزي بهش نميگن!از خونه ميام بيرون و صداي قدمهاشو پشت سرم ميشنوم:

_ ميگم پونه!کاشکي تو هم واقعا يه تيپ خوب ميزدي ميومدي.

بدون اينکه نگاش کنم جواب ميدم:

_ من اينجوري راحتترم.

_ آخه اينجوري، کسي نيم نگاهي هم بهت نميندازه.حيف نيست تو به اين قشنگي!

با حرص مي پرسم:

_ مگه قراره کسي نگام کنه؟!

romangram.com | @romangram_com