#پونه_1__پارت_105
(2)
دستي رو که گوشي رو باهاش گرفتم عرق کرده.منتظرم صداي آرمينو بشنوم.قلبم بدجوري تند ميزنه و بغض دارم.شالمو از سرم مي کشم و ميذارم کنارم و بالاخره صداشو ميشنوم:
_ الو!
صداش گرفته و خسته ست و از شنيدنش بدجوري دلم ميگيره و بغضم ميشکنه:
_ آرمين!
حرفي نميزنه.اشکام بي اختيار سرازير ميشن و صورتمو خيس مي کنن:
_ آرمين!منم پونه.
_ پونه؟!
صداش ضعيفه.خيلي ضعيف.انگاز از ته چاه مياد.گريه م ميگيره. ولي براي اينکه صدام بالا نره و کسي نشنوه انگشتمو گاز ميگيرم و پلکامو روي هم فشار ميدم.
_ پونه!واقعا...خودتي؟!
romangram.com | @romangram_com