#پارک_پارت_96
سری از روی تاسف تکون دادم و گفتم:
- والا من که هیچوقت تورو درک نکردم.مثل من باشا.خر نمیزنم ولی نمراتم خوبه.
- باشه.حالا هم پاشو برو بذار ما به درس و زندگیمون برسیم.
رفتم توی آشپزخونه و نوتلا رو از توش در آوردم،یه چندتا قاشق خوردم با یه شیر کاکائو که مامانم اومد توی آشپزخونه و اینا رو دستم دید.سری تکون داد و گفت:
- دخترجون چاق میشیا.یکم رعایت کن.چقدر من بگم؟
- بـــــاشه مامان.
مامانم خیلی رو این موضوع حساسه.منم که عشق شکلــــات.خخخخخ دهن مامانم سرویسه.رفتم توی اتاقم کتابای فردامو گذاشتم توی کیفمو رفتم سر کامپیوترم.
صبح بازم با صدای گوش خراش موبایلم بیدار شدم.لباسامو پوشیدم و رفتم بیرون.آرتا امروز کلاس نداشت و من باید با اتوبوس میرفتم.کفشمو پوشیدم و رفتم توی ایستگاه سر کوچمون.تا رسیدم،اتوبوسم رسید.ماشالا خیــــلی شلوغ بود.سوزن مینداختی بالا،پایین نمیومد.تکیه دادم به شیشه ی اتوبوس و یه نگاه به قسمت مردونه انداختم که دیدم یه اکیپ پسر کنارم روی صندلیا نشستن.قیافه ها رو خخخخخخخ.شاخای آینده.آینده هم نه،امروز.یکیش عینک زده بود،موهاشم با ژل چسبونده بود به سرش.خب اسم اینو میذارم کله ژله ای.کنارش یه پسر نشسته بود که خودشو حسابی با کاپشن و کلاه پوشونده بود.وای اینو نگاه،سرما نخوری یه وقت.اسم اینم میذارم اشی مشی.نمیدونم چرا ولی یهو این اسم به ذهنم رسید.کنارشون یه پسر دیگه بود که خیلی لاغر و قد بلند بود،یه کلاه کپ ارتشی هم سرش بود.داشتن واسه همدیگه آی دی اینستاشونو مینوشتن.یهو همین کلاه کپیه برگشت و کاغذشو گرفت سمتم و گفت:
- بیا تو هم آی دی اینستاتو بنویس.
وا.این چی میگه دیگه؟چشمامو گرد کردم و گفتم:
- دیگه چی؟
- دیگه همین دیگه.حالا بیشتر با هم آشنا میشیم.
- برو بابا.خدا روزیتو جای دیگه بده.
با دوستاش خندیدن و گفت:
- نکنه نداری؟
- نه پاکش کردم.اگرم داشتم به تو نمیدادم.
همون موقع رسیدیم و منم پیاده شدم و نفهمیدم چی گفت.پسریکه ی اوسکول.
تو راه داشتم میرفتم سمت مدرسه که پیمانو دیدم خودش تنها بود.یه هندزفری هم تو گوشش بود و دستاش تو جیبش و سرشم پایین بود.آخی نازی.چه مظلوم!بهم که نزدیک شد دیدم داره اشک میریزه.وای یــا خــدا.چشه این؟صبح به این زودی،جلو دبیرستان دخترونه،هندزفری تو گوش،قدم زنون،اشک ریزون،مشکوک میزنه ها.بیخی بابا.به من چه.لابد دوست دخترش باهاش کات کرده.حالا اصن آدمه؟رسیدم مدرسه و رفتم داخل که دیدم بچه ها صف گرفتن.رفتم توی صف پیش اکیپمون:
- سلـــــامممم جماعت.
romangram.com | @romangram_com