#پارک_پارت_80


- کجا بریم مثلا؟

ایندفعه برگشت سمتم و یخورده نگام کرد و گفت:

- بریم شهربازی؟

پریدم بالا و دستامو کوبیدم بهم و گفتم:

- وای آره.

آرتا هم خندید و گفت:

- پس برو به بچه ها بگو تا بریم.

- باشه.

پریدم توی اتاقم و گوشیمو بر داشتم.به دِلی و شادی و ارشیا زنگ زدم و بهشون گفتم.جدیدا با ارشیا خیلی صمیمی شدم،خیلی پسر خوبیه.اصلا اون چیزی نیست که اوایل آرتا در موردش میگفت.بعد از اینکه تلفن رو قطع کردم،رفتم بیرون و آرتا رو صدا کردم:

- آرتا.

- بله؟

- به بچه ها زنگ زدم که گفتن تا نیم ساعت دیگه میرسن.پاشو آماده شو.

اینو که گفتم،مامان از اتاقشون اومد بیرون و گفت:

- جایی میرین؟

با ذوق گفتم:

- آره.با بچه ها میریم شهربازی.

- باشه برین؛خوش بگذره.فقط دیر نکنینا.

- چشم.

رفتم توی اتاقم،یه شلوار مشکی جذب پوشیدم،یه تونیک آستین حلقه ای مشکی،یه مانتوی جلو باز که تا یه وجب بالای زانو بود و از بالا تا روی شکم سفید و پایینش گیپور صورتی بود روی تونیک پوشیدم.موهامو دم اسبی بستم و جلوشو یه ور ریختم توی صورتم.یه شال صورتی همرنگ پایین مانتوم پوشیدم.یکم کرم پودر زدم با ریمل.یه خط چشم نازک هم داخل چشمم کشیدم،رژلب رنگ لبم هم زدم.کفش اسپورت صورتیمو هم پوشیدم و رفتم بیرون که همزمان با من،آرتا هم اومد بیرون.یه تی شرت بلند مشکی پوشیده بود که جلوش ساده بود و پشتش نوشته بود MR NICE..یه استیکر چشمک هم پایینش بود.یه شلوار مشکی جذب پوشیده بود و کلاه کپ مشکیشو کج گذاشته بود روی سرش.

romangram.com | @romangram_com