#پارک_پارت_8
من – مگه شما هنوز نگرفتین؟
شادی – نه دیگه،منتظر توی کره بز بودیم که تشریف بیاری.
من – ممنون عزیزم.نظر لطفته.
شادی – خواهش میشه هانی.
دلارام همونطور که هلمون میداد سمت دفتر،گفت:
- الهی خودم کفنتون کنم.من دارم از استرس میمیرم بعد شما با هم کل کل میکنین؟
من و شادی هم ریز خندیدیم و هیچی نگفتیم.
بعد از سلام و احوال پرسی با خانوم بهمنی (ناظممون)،کارنامه هامونو بهمون داد و برامون آرزوی موفقیت کرد.عَخی قربون خودش بره چه مهربون شده.
با دیدن معدلم کلی خرکیف شدم.وقتی رفتیم داخل حیاط ازشون پرسیدم:
- چند شدین؟
دلارام – 50/19
شادی – 64/19
دلی و شادی با هم پرسیدن:
- تو چند شدی؟
با نیش باز گفتم:
- 90/19
شادی – ای الهی کوفتت بشه.
دلی – والا اگه تو امتحانای پایانی ما هم خر میزدیم الان 20 بودیم.
اَبرومو براشون انداختم بالا و گفتم:
romangram.com | @romangram_com