#پارک_پارت_59


من – خب حالا چیکار کنیم؟

دِلی – ساعت چنده؟

آرتا یه نگاه به ساعتش انداخت و گفت:

- 9…

دِلی – خب پس بریم یه چیزی بخوریم.

من – آره،موافقم.بریم.

دِلی – کجا بریم؟

آرتا – بالاتر یه فست فودی هست.بریم اونجا.

با هم رفتیم اون فست فودی که آرتا گفت.

آرتا – خب چی میخورین؟

دِلی – من هات داگ.

من – من رست بیف.

آرتا – منم هات داگ.

بعد از اینکه شاممونو خوردیم،دلارام رو رسوندیم خونشون و خودمونم رفتیم.

( پنجشنبه )

من – مامان من دارم میرم.کاری نداری؟

مامان – ناهارتو خوردی؟

من – آره.ظرفا رو هم شستم.

مامان – برو به سلامت.

romangram.com | @romangram_com