#پارک_پارت_50
آهنگ تموم شد و ما هممون همچنان ساکت بودیم که یهو با صدای دست و جیغ به خودمون اومدیم.اِ وا…اینا کِی اومدن؟با تعجب دور و برمونو نگاه کردیم که دیدیم تعداد زیادی پسر و دختر همسن و سال خودمون و کوچیکتر و بزرگتر،وایسادن برامون دست میزنن.یهو ارشیا پرید جلوشون تعظیم کرد و گفت:
- خواهش میکنم،خواهش میکنم.شرمنده میکنین.من متعلق به همتونم.
یهو یه پسره از اون وسطا داد زد:
- تو چی میگی حاجی؟صدای تورو که صد بار شنیدیم.الان واسه اون خانومه داریم دست میزنیم.
و بعد هم به من اشاره کرد.ههههههه.ارشیا حسابی ضایع شد.لبخندی زدم و گفتم:
- من که خیلی نخوندم.
همون پسره – عب نداره،ولی در کل صدات عالی بود آبجی.
من – مرسی.لطف دارین.
اونا هم کم کم متفرق شدن که مهسا گفت:
- آرتی،چقدر صدات قشنگه.
- ای بابا،حالا اینقدرا هم خوب نیس دیگه شما شلوغش میکنین.
صادق – اتفاقا خیلی هم خوبه.نگفته بودی میخونی.
اومدم جواب بدم که یهو دِلی گفت:
- بابا ما صد بار التماسش میکنیم یکم واسمون بخونه،کلی ناز و ادا میاد.
شادی – راست میگه.حالا نمیدونیم چی شده بهمون افتخار داده و خونده.
نگار – اینارو بیخی.ارشیا رو بگو،قشــــــــــــنگ ضایع شد.
همه خندیدن که ملیکا گفت:
- والا از قدیم گفتن خدا کنه آدم تو چاه فاضلاب شنا کنه،ولی ضایع نشه.
امیر – مگه تو،قدیم بودی؟
romangram.com | @romangram_com