#پارک_پارت_33


- شما هم جیز بَند گوش میدی؟

- آره.آهنگای خیلی توپی میدن بیرون.

سرمو تکون دادم و با لبخند گفتم:

- چه تفاهمی.

- اِ،شما هم گوش میدی؟

- اوهوم.

- خوبه؛پس بجز آیس پک شکلاتی،تو آهنگ هم تفاهم داریم.

اینو که گفت،رسیدیم به یه پارک،البته نمیشه اسمشو پارک گذاشت،بیشتر یه فضای سبز کنار خیابون بود و تک و توک آدم رد میشدن.همینجور که در طرف خودشو باز میکرد،گفت:

- بپر پایین،رسیدیم.

پیاده شدم،شالمو درست کردم و باهاش هم قدم شدم.تازه به تیپش توجه کردم،یه شلوار سفید و تی شرت آبی فیروزه ای.مثل اینکه ناخواسته با هم ست کرده بودیم.ههههههه.همینجور ساکت داشتیم با هم راه میرفتیم که رسیدیم به یه نیمکت.گفت:

- بشینیم اونجا؟

سرمو به نشونه مثبت تکون دادم و نشستیم.همچنان ساکت داشت به روبروش نگاه میکرد که برگشتم طرفش و گفتم:

- خب،میخواستی باهام حرف بزنی.

فکر کنم توی یه دنیای دیگه بود که با این حرف من تکون خفیفی خورد و گفت:

- چی؟آها…آره آره.

برگشت طرفمو گفت:

- ببین،من مقدمه چینی بلد نیستم.سریع میرم سر اصل مطلب.اوکی؟

با این حرفش گفتم الان میخواد بهم پیشنهاد خاک بر سری بده.ولی با این حال سرمو تکون دادم و گفتم:

- باشه،بگو.( چه مظلوم شده بچمون! )

romangram.com | @romangram_com