#پارک_پارت_28


- فقط زود برسونش خونه.

پرشیا – حتما.

بعد هم آرتا واسه من چشم و ابرو اومد به معنی حواست باشه که البته از چشم بقیه،مخصوصا پرشیا دور نموند.

بچه ها که خدافظی کردن و رفتند،ارشیا همچنان دست منو محکم گرفته بود و خیلی محترمانه دنبال خودش میکشید سمت ماشینش که یه پراید هاشپک نقره ای بود.

وقتی رسیدیم به ماشینش،در جلو رو باز کرد و با لبخند گفت:

- بفرمایین.

چه جنتلمن…!منم تشکر کردم و نشستم.هیــــــــــن.نکنه میخواد منو ببره بهم تجاوز کنه؟

وجدانم – نه بابا،بچه ها میدونن تو پیششی دیگه.

با سوار شدن ارشیا،به این خوددرگیری مزمن پایان دادم.

ارشیا با لبخند گفت:

- خب،حالا کجا بریم؟

- نمیدونم.

- اومممممم…بریم یه جا قدم بزنیم؟میخوام باهات حرف بزنم.

- باشه،بریم.

وای چه رمانتیــــــــک.فقط بارون کم داریم.ههههههه.

کنترل ضبط رو برداشت داد به من و گفت:

- پس تا میرسیم ضبطو روشن کن تا یه آهنگ گوش بدیم.

کنترل رو ازش گرفتم،تا روشنش کردم یکی از آهنگای Gz Band اومد.

♫♫♫

romangram.com | @romangram_com