#پارک_پارت_21


بعدم قطعش کردم و لپ تابو خاموش کردم.که مامانم واسه شام صدام کرد.

(سه شنبه)

یه هفته گذشت و امروز سه شنبس.روزی که بهار خانوم از ترکیه تشریف میاره…یه زنگ به دِلی بزنم ببینم خبر داره یا نه؟:

- الو…

- سلام دلی.

- سلام آرتی.چطوری؟

- خوبم.تو خوبی؟

- خوبم.

- میگم میدونی که امروز بهار قراره بیاد ایران؟

- آره.پریروز زنگ زدم بهش،گفت سه شنبه میام.به شادی و شایانم گفتم.

- بهت گفت که فردا قرار کافی شاپ بذاریم؟

- آره.ولی جاش مشخص نیست.

- به نظرت کافی شاپ … خوبه؟

- آره خوبه.راستی آرتا میاد؟

- نه.بهشم گفتم،ولی گفت با دوستاش میخواد بره بیرون.نمیتونه بیاد.

- آها.

- خب پس تا فردا.کاری نداری؟

- نه.بای هانی.

- بای.

romangram.com | @romangram_com