#پارک_پارت_19


- حرفم واضح بود دیگه.میگم زیاد دور و برش نپلک.پشت این ظاهر خوشکل و خوشتیپ و با ادب و مهربونش،یه گرگیه که نگو.اصلا دلم نمیخواد یه وقت شیفته ی این رفتاراش بشی بعد یهو ضربه بخوری.

- وا آرتا.چی میگی؟مگه ارشیا چیکار میکنه؟

- ببین من زیاد نمیشناسمش و باهاشم برخورد نداشتم.اما از بچه ها شنیدم که با همین ظاهر و رفتار خوبش دخترای مردمو گول میزنه،میبره خونه خالیو اینا….

- آهـــــا.از اون لحاظ؟

- بــــله؛از اون لحاظ.

- نه بابا.خودتم میدونی که من اهل دوستی با پسر نیستم.این چندتاییم که میبینی دوستای مشترکمون و البته دوستای معمولیه منن.به چشم برادری نگاشون میکنم.اما حالا که تو میگی،زیاد به این یکی محل نمیدم.

لپمو بوسید و گفت:

- آفرین.قربون آبجی خوشکلم بشم.حالا بدو برو تو اتاقت.

- خر شدم…بای.

- خر بودی…بای.

حرفای آرتا حسابی ذهنمو مشغول کرده بود.یعنی واقعا ارشیا همچین آدمیه؟لابد یه چیزی میدونه که میگه دم پرش نپلک.اصلا بیخی.برم یه زنگ به بهار بزنم،دلم واسش یه ذره شده.لپ تابمو روشن کردم.الان ساعت 8:45 دقیقس.پس الان اونجا باید طرفای ساعت 7 باشه.رفتم داخل برنامه ی اسکایپ و بهش زنگ زدم.یکم طول کشید تا جواب داد.

بهار – سلــــــام آرتی جونم.چی شده یادی از ما کردی؟یادت اومد یه دوستی هم اونور آب داری.

من – سلــــــام بهاری.بخدا وقت نکردم بهت زنگ بزنم.از اون طرفم گفتم شاید تو کار داشته باشی،مزاحمت نشم.

- نه بابا.مراحمی.حالا چه خبرا؟خوبی؟

- خوبم عزیزم.تو چه خبرا؟حال و هوای ترکیه بهت ساخته ها،نگا رنگ و روت باز شده.

- سلامتی.نه بابا.اصلا وقت گردش نداریم که،همش درس.

- بالاخره اگه میخوای یه بازیگر خوب بشی باید درس بخونی خانوم.

- آره دیگه.راستی کارنامه هاتونو دادن؟

- آره دادن.

romangram.com | @romangram_com