#پرستار_دوست_داشتنی_پارت_79
-چون عاشقت شدم..کدوم ادم عاقلي عاشق ي ديوونه ميشه؟پس من ي احمقم..
باتعجب نگام کرد و من مشتاقانه زل زدم ب عکس العمل بعديش..
يهو گفت:اي احمق
حالا من باتعجب نگاش کردم..همين؟ درجواب اعترافم اينو بايد بگه؟
-پويااا..ميگم من دوست دارم..بعدتو اينو بهم ميگي؟
-خب خودت گفتي احمقي ک عاشقم شدي..لابد هستي ديگ
-تواصلا ميدوني عشق چيه؟
همينجور خنثي نگام کرد ک حرصم گرفت..
باکف دستم زدم پس کلشو گفتم:احمق خودتي بيشعور..
دستشو گذاشت روسرش وبا اخم نگام کرد..
بلند شدمو بطرف در رفتم ک گفت:احمق کله خراب
جيغ کشيدم:خودتــــــــــي
و محکم درو بستم..
بعد خوردن نهار ک بزور از گلوم پايين رفت فورا اماده شدم تابرم بيمارستان..
قبلش ب ايدين زنگ زدم تابياد پيش پويا و تنها نباشه..
ب بيمارستان ک رسيدم ب سمت پرستاري رفتم ک پشت سکو بود..اسمشو نميدونم..حالا هرچي..
تا دهن بازکردم صداي پسري باعث شد ب اون نگاه کنم..
-ببخشيد خانوم ميشه ب دکتر بگيد ب اتاق ??? بياد.
-حال پدرم دوباره بد شده..
romangram.com | @romangram_com