#پرستار_دوست_داشتنی_پارت_69
اون پسره هم أدايي براي مسخره کردنمون دراورد..
وااا مارو بگو محبت نثارش کرديم..
پوياهم عين بچه ها براي تلافي زبونشو گزاشت لاي لباش و صدايي توليد کرد ک بنظرم شبيه صداي گاز موتور بود :/
تو ي حرکت بَسي عجيب اون پسربچه با انگشتش حرکتي غيرمودبانه و بخصوص مثبت ?? انجام داد..
چشماي هردومون گرد شد..اين ديگ کيهـ الحق ک گودزيلاي دهه هشتاده..
صدايي باعث شد نگامونو ازاون پسر بي ادب برداريم و رومونو اونور کنيم..عين فيلم سينمايي ب دختر پسري ک عامل صدابودن زل زديم..
از ديدن بستني رو دماغ پسره و قيفي تو دست دختر فهميدم دخترخانونه کرم ريخته و دادپسره دراومده..
چون صداشون تقريبا بلند بود ميشنيديم..
دختره غش غش خنديدو گفت:خب حالابيا پاکش کنم..
پسره سمتش خم شد ک اينبار دختره بستني رو گونه پسره کشيد و سريع ازش فاصله گرفت..
ناخوداگاه منم خنديدم..عجب..
پسره دادي زدو افتاد دنبال دختر..ک اون شيطونم بدو بدو اومد سمت من..
پسر دوباره صداش زد:ترمـــه وايسا اگ دستم بهت نرسه
پس اسمش ترمه بود..نزديکم ک شد تونستم چشماي آبيشو ببينم..
با ترسو خنده رو ب من گفت:تروخدا نجاتم بده..الان تا منو بستني نکنه ولکن نيست..
خواستم چيزي بگم ک پسره بهمون نزديک شد..وووو ماشاا..ب چشم برادري چ خوشگل بود..کمي خودشو جمعو جور کردو گفت:سلام..اگ زحمتي نيست اين خانوم مارو تحويل بدين بهمون..
خنديدم و گفتم:خواهش ميکنم..خدمت شما
ترمه ک پشت نيکمت وايساده بود مشت ارومي ب شونم زدو گفت:اي ادم فروش..منوتو چندثانيس ک باهم دوست شديم..اينه جواب رفاقت؟
پسره خنديدو روبه پويا گفت:خانوم شمام انقدر اذيتتون ميکنه؟
ب پويا ک حالا بلند شد و روبه روش ايستاد نگاه کردم..نميدونستم چي ميخواد بگه..از نظر قدي يکسان بودن..ولي هيکل اون پسره درشت تربود..
romangram.com | @romangram_com