#پرستار_دوست_داشتنی_پارت_15

منم رفتم اشپزخونه تا ي مرغي چيزي بپزم..فقط اميدوارم اين کار جور شه..‏

‏*******‏

از تاکسي پياده شديم...‏

ب خونه همکف روبه روم نگاه کردم.. دوباره بااسترس ب لاله نگاه کردم ک گفت:کنکور ک نميخواي بدي استرس داري..زنگ درو بزن

جلوتر رفتم و دکمه ايفون تصويريو زدم..چند ثانيه بعدجواب دادن:بله؟

‏-براي مصاحبه اومدم

‏-اها بله..بفرماييد

درو باز کردن وما وارد شديم..ازحياطشون گزشتيم و ب در ورودي رسيديم..‏

درباز بود..ولي منتظرمونديم تا خودشون بيان..ي اقاي حدودا ??-?ساله اومد دم در..يکم قيافش خفن ميزد..‏

‏-سلام..بفرماييد تو

اگ تنها بودم هيچوقت نميرفتم..ولي باوجود لاله کمي خيالم راحت بود..‏

رفتيم تو و باتعارف اون رو مبل نشستيم..‏

‏-خب..چيزي ميل دارين؟

من:ن ممنون

نشست رو مبل روبه رومون و گفت:کدومتون زنگ زديد براي مصاحبه؟

‏-من

‏-شما خانم؟

‏-فرحبخش هستم

‏-منم شاهين معيني هستم..خب خانم فرحبخش شما مجرد هستيد ديگ؟

‏-بله ولي چرا تو اگهي نوشتيد مجرد؟


romangram.com | @romangram_com