#پرستار_دوست_داشتنی_پارت_127


دوباره صداي گريه شيون لاله بلندشد وبازهم اشکو مهمون چشمام کرد..‏

‏-خداااا اين حق من بود؟ بايد ي عروس سياه پوش بشم؟ اگ قرار بود ب اين زودي ازم بگيريش چرا اصلا بهم داديش؟چرا بايد عمرخوشي من انقدر کوتاه باشه؟؟ هاااان؟؟

باگريه زل زد ب قبر ايدين و گفت:ايدين تو ک دروغ گو نبودي..مگ نگفتي تااخرش باهامي؟ مگ اون شب ک ازم خواستگاري کردي نگفتي هيچوقت تنهام نميزاري؟اين بود جواب حرفات؟ اررره؟ من بدون تو چيکار کنم؟

عمورضا اروم ب خاله اشاره کرد ک بره سمت لاله..‏

درسته ازاينک بهشون نگفتن ايدين پليس بود ناراحت شدن..اما به هرحال غم وغصه دخترشون براي اونام بود..‏

خاله دستشو برد زيرکتف لاله ک لاله دستشو پس زد..‏

رو سنگ قبرايدين دست کشيد و زير لب زمزمه کرد..‏

اينبار من رفتم سمتش..دستمو گذاشتم رو بازوش و گفتم:لاله بسه عزيزم..بخدا ايدينم راضي نيست تو اينجوري کني..‏

دوباره داد زد..ميدونستم حرکاتش دست خودش نيست..منم همراش اشک ريختم..بميرم برات خواهري..بميرم اين حالتو نبينم..‏

‏-دروغ ميگي‌.‌.دروغ ميگيييي..ايدينم راضيه..اگ راضي نبود اشکمو درنمياورد..اگ راضي نبود ک اينجوري ولم نميکرد..اخ ايدين..قلبم داره اتيش ميگيره..چقدر نامردي ک به اين زودي رفتي..‏

طاقت نياوردم..سرمو گزاشتم رو شونش و گريه سردادم..‏

دستي رو شونم نشست..با چشماي تار ب پويا نگاه کردم..‏

چقدر شونه هاش خميده شده بود..چشماش قرمز بود..من چطور ميتونم حالشو درک کنم..‏

‏ دوستي ک ده سال باهم رفاقت داشتن و ازدست داده..‏

اروم از کنار لاله بلندم کرد..کنارش ايستادم و ب اين فکر کردم ک چقدر سخت وسوزناک بود اوردن جنازه ايدين از بحرين تا ايران..‏

خدا ميدونه با چ سختي ب لاله خبردادم..بغض تو گلوم سنگيني ميکرد.‌.لعنتي..سرمو انداختم پايين..‏

برام سخت بود ک لاله رو بااين وضعيت ببينم..اين سرنوشت حق لاله نبود..لاله اي ک هيچ بدي نکرده بود..‏

‏******‏

هواتو کردم..من حيرون تو اين روزا هواتو کردم

دلم ميخوادت..ميخوام بيام تو اسمون دورت بگردم

romangram.com | @romangram_com