#نسل_عاشقی_پارت_38

رایان ی شی مکعبی شکل رو از توی جیبش دراورد و همه ی مکالمه ی بین منو رزیتا رو پخش کرد

رایان+بدون هیچ حرفی اخراجید

رزیتا رفت و دل من خنک شد

رایان+سلام بانو

من-سلام اقا خوبی

رایان+تورو دیدم بهتر شدم بیا بریم تو اتاق من

با هم رفتیم تو اتاق

من-رایان

رایان+جونم

من-از سه روز دیگه دانشگاه شروع میشه

رایان+اخی باید درس بخونی

من-مرض

رایان زد زیر خنده که منم خندیدم

رایان+واسه چی اومدی اینجا

من-همینطوری

رایان+خو بیا باهم بریم خونه

من-ماشین دارم

رایان+پس بیا بریم

رایان با ماشین خودش منم با ماشین خودم رفتیم خونه

من-رایانی

رایان+جونمی

من-بریم استخر دلم میخواد شنا کنم

رایان+باشه نفسم بریم

ها راستی بگم ما خونمون استخر داره خیلیم بزرگه بهتر بگم استخر و سونا جکوزی و سونا بخار خلاصه کنم ی دوساعتی شنا کردیمو اومدیم طبقه بالا تو خونمون

romangram.com | @romangram_com