#نسل_عاشقی_پارت_36

پشه+خوب بخوابی البته فک نکنم بتونی بخوابی

من-روشنا دودقیقه دیگه اینجا باشی کشتمت

همه+خداحافظ

منو رایان-خدانگهدار

رایان+خووب خانومی از خونه خوشت اومد

ی خونه سه اتاق خواب داره و خیلی بزرگه بزرگ تقریبا ۲۰۰ متر میشد ست پذیرایی فیروزه ای و سبز بود ست یک اتاق ابی و یک اتاق صورتی که دراینده برای بچه ست اتاق مشترکمون طوسی بود نه خیلی تیره نه خیلی روشن متناسب هم رنگ چشمامون ست اشپزخونه هم ترکیبی از همشون یعنی طوسی و ابی و صورتی و سبز و فیروزه ای قشنگ شده بود رنگین کمون ولی من اینجوری دوست داشتم تو ی هر اتاق هم ی دستشویی و حمام جدا داشت و توی پذیرایی هم همینطور

دستمو دورگردنش حلقه کردمو گفتم

من-عالیه

رایان+خوب

من-خوب

رایان+الان چیکار کنیم

من-من برم حموم تو هم ی چایی بزار که بیایم ی چای بخوریم

رایان+چشم بانو

از پله ها رفتم بالا و رفتم تو حموم اومدم و ی تاب صورتی پوشیدمو ی شرتک ابی رفتم

تا چایی بخورم دیدم رایان داره با شیطنت منو نگاه میکنه منم با این کارش شیطون شدم و ابروهامو دوبار انداختم بالا و شیطون نگاش میکردم چایی و که خوردیم دیدم هنوز به من زل زده منم که خجالتی بلند شدم که برم تو اتاق رایان دستمو گرفت و کنارش نشوند سرمو تو یقم برده بودم رایان با انگشتش سرمو اورد بالا منم تو نگاهش محو شدم

صبح بلند شدم که دیدم رایان خوابه اروم دستمو تو موهاش بردمو و باهاشون بازی میکردم موهاش خیلی نرم و خوش حالت بود

رایان+سلام

من-سلام بیدار بودی

رایان+نه بیدار شدم

خجالت میکشیدم بهش نگاه کنم پس سرمو انداختم پایین

رایان+خانوم من چرا خجالت میکشی نفسم

من-......

رایان+حرف بزن طاقت ندارم که تو باهام حرف نزنی

سرمو بردم بالا و بهش نگاه کردم و ناخوداگاه ی لبخند اومد رو لبم

romangram.com | @romangram_com