#نسل_عاشقی_پارت_2
-نههه
+ارههههه)
-ااام..چیزه ...سلام.
همه به من سلام دادن و بعد سرگرم کارای خودشون شدن.
روشنا: سلام مهی(دختر عمه ی خل بنده به نام روشنا همون روشی خودمون).
-به سلام پشه خوبی
روشنا: ببین مهلا ادم باش
-روشی یه سوال بپرسم؟
روشنا: بپرس
- من چجوری ادم باشم؟
روشنا: مثه من نیگا
-هووم ی سوال دیگه؟
روشنا: بنال
-اخه تو که پشه ای بیش نیستی یعنی مثه تو باشم.
اینو که گفتم مثه چی جیغ کشید و افتاد دنبالم حالا از بین این همه ادم تو قصر پدرجون بزرگ خاندان هخامنش میدوییدیم بعله الان فهمیدین پولداریم یا توضیح بدم!!!
پدرجون: مهلا!
-بله پدرجون!
پدرجون: بیا پیش من.
رفتم پیش پدر جونم
-سلام بر بزرگ خاندان
پدرجون: سلام بر شیطون ترین دختر خاندان
-خوبید پدرجون
پدرجون: بله شما رو دیدم بهتر شدم
یه لبخند به بزرگی شلوار کردی زدمو
romangram.com | @romangram_com