#ننه_سرما_پارت_90
_ايشون نامزدم هستن!
_آخه به اين صورت که...
_يه خرده با هم اختلاف پيدا کرديم!
«مأمور لبخند زد و گفت»
_شيريني زندگيه! انشاله خوشبخت باشين اما بهتره ايشون برن! شمام باهاشون آشتي کنين!
_چشم!
«بعد يه نگاهي به هر دومون کردن و رفتن طرف ماشينشون.لحظه ي آخر دوباره گفت»
_ما يه دور مي زنيم! وقتي برگشتيم لطفا...
_چشم! چشم!
«بعد سوار شدن و رفتن! با نگاه چراغاي قرمز و آبي شون رو تعقيب کردم.وقتي پيچيدن تو يه خيابون ديگه ،برگشتم طرف پويا و گفتم»
_خيس شدي!
_مهم نيست!
_الان برمي گردن!
_بازم مهم نيست!
_حتما همه ي همسايه ها دارن ما رو نگاه مي کنن! اين يکي م برات مهم نيست؟!
_چرا اين يکي برام مهمه! به خاطر تو!
_پس برو! منم خيس شدم!
«سرش رو انداخت پايين و گفت»
_بگو چقدر دوستم داري تا برم.
_خيلي ! خيلي زياد!
_بگو که بهم نه نمي گي!
_بذار فکر کنم ! باشه؟!
«سرش رو بلند کرد و لبخند زد!»
_موبايلت رو هم روشن کن!
«در ماشين رو باز کرد و گفت»
_تو برو تو.منم مي رم.
«برگشتم طرف خونه و رفتم ت.ماشين رو روشن کرد و با سرعت رفت.منم برگشتم بالا.مانتو و روسري م خيس خيس شده بود. در عرض چند دقيقه! حالا اونو بگو که نزديک دو ساعت زير بارون مونده بود!
کتري رو آب کردم و گذاشتم رو گاز و وقتي جوش اومد يه نسکافه براي خودم درست کردم و رفتم تو سالن نشستم.
بايد تصميم رو مي گرفتم.جديِ جدي!
کمي نسکافه از فنجونم خوردم.سعي کردم ذهن م رو متمرکز کنم!
براي يه آينده ي خوب چه فاکتورهايي لازمه؟!
نه! براي ازدواج چه فاکتورهايي بايد در نظر گرفته بشه؟!
نه! براي يه ازدواج خوب که آينده ي خوبي داشته باشه بايد چه چيزهايي رو ملاک قرار داد؟!
اينم نه!
يه دختر و پسر چند درصد بايد روي مسائل تفاهم داشته باشن تا بشه گفت مي تونن با هم يه زندگي رو شروع کنن؟!
من چه مقدار از زندگي گذشته ي پويا رو بايد بدونم تا بشه در موردش قضاوت کنم؟!
پويا از من چه انتظاراتي به عنوان همسرش داره؟!
من چه انتظاراتي از اون دارم؟!
به چه چيزهايي علاقه داره؟!
چه نوع لباسي؟! چه نوع غذايي؟!
شب زنده داره يا اينکه مثل خودم شب زود مي خوابه؟!
رفيق چي؟رفيق بازه؟! يعني ممکنه هفته اي يکي دو شب رو بخواد با دوستاش بگذرونه؟!
ولخرج يا خسيس؟!
اهل کار هست؟!
عصبيه يا آروم؟!
بچه چي؟! اين يکي خيلي مهمه! در سن و سال من که کمي هم برام دير شده؟!
romangram.com | @romangram_com