#ننه_سرما_پارت_35
-از این طرف تشریف بیارین.
"دوتایی تو پیاده رو حرکت کردیم که گفت"
-شما چی؟گفتین دانشگاه رفتین.
-حسابداری.
-خیلی خوبه .
-ولی ازش استفاده نکردم.یعنی تا حالا.
-گفتین که ممکنه مشغول کار شین.
-ممکنه.ههنوز قطعی نشده.
-هیچ تضمینی برای اینده ندارین؟
-راستش فعلا نه.
-"تو تاریکی خیابون نگاهم کرد.چشماش برق می زد!یه برق قشنگ!"
-من اگه اجازه بدین می تونم از پدرم بخوام که براتن یه کار مناسب و خوب پیدا کنه.
-نه!نه!ممنونم.
-شرکت پدرم یه شرکت خوب و معتبره.
-نه مرسی.خیلی مونده برسیم.
-به خونه ی شما؟!
-نه به ماشینتون!
"یه نگاهی به من کرد و بعد بایه لبخند گفت"
-من ماشین ندارم.
"یه ان سر جام خشکم زد!بعد با خنده گفتم"
-پس کجا داریم میریم؟!
-سر خیابون که تاکسی سوار شیم.
"دوباره خندیدم . گفتم"
-شوخی می کنین!
"خیلی معصومانه گفت"
-نه بخدا!
"راستش یه کم عصبانی شدم!یعنی خیلی عصبانی شدم و گفتم"
-اخه شما گفتین که منو می رسونین!
"بازم خیلی معصومانه و جدی گفت"
-می رسونم!
-با تاکسی؟!
-خب اره!
-خب اره!
-با این لباس و ...
"یه نگاهی به من کرد و گفت"
-نگه لباستون چه مشکلی داره؟خیلی قنگه که!
"نمی دونم از طرز صحبتش بود یا از طنین صداش یا از صداقتش که یه مرتبه اون حالت عصبانیت از درونم محو شد و جاش رو خند گرفت!باخنده گفتم"
-قشنگیش رو نگفتم!این لباس شبه!
-خب الانم شب دیگه!
"بازم خندیدم و گفتم"-یعنی مهمونی شب!نمی شه که باهاش تو خیابون راه رفت!
"یه خرده فکر کرد و بعد با خجالت گفت"
-معذرت می خوام!اصلا متوجه نبودم!ولی نگران نباشین!تا ده دقیقه ی دیگه ماشین اینجاست!
-می خواین چیکار کنین؟!
-تماس می گیرم برام یه ماشین بفرستن.
-نه×نه!بریم شاید یه تاکسی گیرمون بیاد!
-شما همین جا بمونین.اینجا خلوته و تاریک.چهار راهم همین جاست.من می رم یه تاکسی می گیرم و بر می گردم!از همونجام چشمم به شماست که کسی مزاحمتون نشه!خوبه!
romangram.com | @romangram_com