#ننه_سرما_پارت_27
ز هر نوعی
ز هر جایی
روان است
آب در بستر
صدای چهچه مرغان
نوای پیچش باد و نسیم
در برگ آن طوبی
که جان را می نوازد
نغمه ی زیبا و پرمهرش
طعامی خوش
شرابی چون عسل
در نهارها جاریست
همه زیبایی و لطف و طراوت
جایگاهی امن
ولی آدم پریشان است
ز اندوه و غمی پنهان
روانش سخت بیمار است
**
بزرگ دادار یکتا
بنگرد او را
که تنها
در خود و خویش است
و اکنون
گاه لطف و مهربانی
بخشش و جود است
به قدرت آفریند نیمه ی او را!
**
و اینک
آدم و حوا
دو جسم و یک روان
شاد و بسی خوشدل
به هر سو می روند
سرمست از لطف خداوندی
که تنهایی فقط
ذات خداوند است
پس چه شد؟!
ابلیس چون آمد؟
چه افسونی
چه فکری
حیله ای افکند
تا حوا به دام افتاد؟!
romangram.com | @romangram_com