#نغمه_عشق_پارت_70

_به امید دیدار.

دستامو رها کرد و سوار ماشین شد.بعد برام دست تکون داد و رفت و از عشق امید تنها گرد و خاک باقی موند و خاطراتی که تو قلبم جاودانه شدن.

تحمل خونه برام مشکل بود.بعد امید من دیگه چی می خوام؟کاش نمیذاشتم بره،لعنت به من چرا انقدر خودخواه شدم؟مامان امید الان به پسرش احتیاج داره و من فقط به خاطر یه حس بد باید اونو از حقش محروم کنم. امید خیلی دوستت دارم.الان کجایی؟تا شب مدام بدون اینکه خودم بخوام گریه می کردم و اشکام بدون اجازه من غلت می خوردن و بعد آروم محو می شدن.شب منتظر امید بودم ولی چرا زنگ نزد؟باید تا فردا صبر کنم.لعنتی موبایلش خط نمی داد.حتما خودش زنگ می زنه.





چرا امید بهم زنگ نزد.الان نزدیک ظهره. امید باید تا حالا رسیده باشه.تازه از دانشگاه اومدم گوشی رو برداشتم و اول موبایلشو گرفتم ولی لعنتی خط نمی داد به مامان امید زنگ زدم هیچ کس گوشی رو برنداشت.یادم اومد که مامانش خونه خواهرشه.دفترچه تلفن رو آوردم و به خونه خاله امید زنگ زدم.یه خانمی گوشی رو برداشت فهمیدم خود خاله امیده،گفتم:

_الو،سلام.حالتون خوبه؟

خاله:ممنون.شما؟

_من نغمه هستم،همسر امید .

تازه شناخت و گفت:

_سلام نغمه جون حالت چطوره؟

_ممنون،شما خوبین؟

خاله:خوبیم.چرا نمی آیی این طرفا؟

_حتما در اولین فرصت.

خاله:خب دیگه چه کار می کنی؟

_فعلا که در گیر درسا هستیم.ببخشید خاله جون مامان اونجاست؟

خاله:بله.از من خداحافظ.

_خداحافظ سلام برسونین به همه.

بعد چند دقیقه مامان امید گوشی رو برداشت و گفت:

_سلام نغمه جون.

بعداز کلی سلام و احوالپرسی گفتم:

_می بخشید مامان امید اونجاست؟

با تعجب گفت:

_نه مگه اومده کاشان؟

دلم ریخت یعنی امید کجا رفته بود؟

_ امید همون دیشبی که شما زنگ زدین فرداش حرکت کرد.

مامان امید :هنوز که نیومده.

_موبایلشم یا خط نمی ده یا خاموشه.

مامان امید :نگران نباش دخترم حتما می رسه.

_آخه خیلی دیر کرده.

مامان امید :آره دل خودمم شور افتاد.

_مامان جون اگه امید اومد بگید حتما بهم زنگ بزنه.

مامان امید :حتما.

داشتم از دلشوره می مردم.پس اون دلنگرونی من بیخود نبود.وای خدایا یعنی امید من کجا رفته؟خلاصه با مامان امید خداحافظی کردم ولی خودم داشتم دیوونه می شدم،یعنی امید کجا رفته؟تا حالا باید می رسید،خدایا یعنی چی شده؟خفه شو برای امید هیچ اتفاقی نیافتاده ولی خب پس چرا تا حالا نرسیده؟دیگه داشتم دیوونه می شدم.گوشی رو برداشتم و دوباره به موبایلش زنگ زدم.مرده شور هر چی موبایله رو ببرن که هر وقت لازمش داری خط نمی ده.سرم چقدر درد می کنه.رفتم توی اتاق و تا شب خوابیدم ولی همش کابوس می دیدم،کابوسی وحشتناک.وقتی بیدار شدم بارون می بارید آروم و قرار نداشتم، امید چرا بهم زنگ نمی زنی؟ امید خواهش می کنم.من دارم از دلشوره می میرم.مثل دیوونه ها همش راه می رفتم و از امید می خواستم بهم زنگ بزنه و بگه که حالش خوبه.مدام گریه می کردم و از خدا می خواستم امید رو ازم نگیره.یعنی زندگی بدون امید هم وجود داره؟نه امید همه چیز منه.اگه اون نباشه من می میرم. امید ، امید ِ من الان کجایی؟دیگه خسته شدم، امید خواهش می کنم به این بازی مسخره پایان بده.

همونجا روی کاناپه خوابم برد.صبح با بی حوصلگی بیدار شدم،بغض گلومو گرفته بود. امید کجایی؟ حوصله دانشگاه رفتن رو نداشتم.کجا دنبالش بگردم؟دوباره گوشی رو برداشتم و به موبایلش زنگ زدم ولی چرا جواب نداد؟

دو روز دیگه هم گذشت و امید زنگ نزد،من باید چه کار کنم؟هنوز به هیچکس چیزی نگفتم. امید تو رو خدا.امروز بعدازظهر احساس کردم که دیگه امید برام خاطره شده،یعنی واقعا می شه؟گوشی رو برداشتم و به الناز زنگ زدم،خودش گوشی رو برداشت بعداز کلی سلام و احوالپرسی الناز گفت:

_چیه؟چرا صدات گرفته؟

زدم زیر گریه و با بغض گفتم:

_ امید رفت.


romangram.com | @romangram_com